بودند کسانی که با شوری ناگفتنی در راه خدا گام برمیداشتند لبهای رهبرشان چون باز میشد تا فرمان جهاد دهد سر از پا نمیشناختند اما دنیا فریبشان داد، انگیزههای مادی بر آنان غلبه کرد، هدفهای کوچک و حقیر هدف اصلی را از یادشان برد رسیدن به مال و منال، رسیدن به تجملات، رسیدن به ریاست و قدرت موجب شد تا از راه بمانند و خودآفتی شوند برای دیگران.آنانکه دل قوی داشتند و ایمان راسخ، کلام رهبر را به لوح دل حک کردند تا باد و باران بر آن اثر نگذارد و با خود به هر سویشان نبرد.
قدرت طلبى از هر كه باشد از شيطان است
قدرتطلبى در هر كه باشد، اين اسباب اين مىشود كه زمين بخورد. قدرتطلبى از هر كه باشد از شيطان است، مىخواهد رئيس جمهور آمريكا قدرتطلبى كند يا يك طلبهاى در مدرسه بخواهد قدرتطلبى بكند يا يك امام جمعهاى در مركزى كه دارد. اگر وضع اين باشد كه قدرتطلبى در كار بيايد و كار اين كه: من اين طور بايد باشم، بشود، بداند كه اين از شيطان است، شيطان اين تزريق را از ابتدا كرده است و ما را هم از اين راه بيشتر از جاهاى ديگر مىتواند بازى بدهد، كه تو فلانى هستى! تو چه هستى! ديگران چى اند! از اين معانى هيچ فرقى مابين آن آدمى كه به حسب ظاهر قدرتمند دنياست و دارد باز هم دنبال قدرت مىگردد، با آن آدم زاهدى كه توى يك صومعه نشسته است، در اين جهت فرق نيست كه اگر هر دوشان بگويند: من اين طور! اين زاهد بگويد: من اين زاهد هستم! من چه! يا آن بگويد: من قدرتمند هستم! هر دويش از شيطان است، بلكه اين فسادش بيشتر از آن است، خودخواهى هميشه اسباب اين است كه انسان را به فساد بكشد. تمام فسادهايى كه در عالم پيدا مىشود، از خودخواهى پيدا مىشود، از حب جاه، از حب قدرت، از حب مال، از امثال اينهاست و همهاش برمى گردد به حب نفس و اين بت از همه بزرگتر است و شكستنش هم از همه مشكلتر است. تعقيب كنيد كه اگر نمىتوانيد به تمام معنا بشكنيد كه مىتوانيد انشاء الله مشغول باشيد به شكستن دست و پاى يك همچو بتى. اگر رهايش كنيد شما را به هلاكت مىكشاند. اين طور نيست كه ما را رها كند، ما يك معصيتى بكنيم ما را رها كند، يك كار ديگرى بكنيم زيادتر ما را رها كند. درجه به درجه پيش مىبرد تا آن جايى كه دين انسان را از دست انسان مىگيرد. اين يك مسأله طبيعى است كه
شغل شيطان هم همين است، هم شيطان باطنى انسان، هم آن شيطانى كه اينها هم به او بستگى دارند.
ما بايد به گونهاى زندگى كنيم كه اگر آن را از ما گرفتند، حسرت نخوريم
من قبلاً از حسن نظر آقاى مشكينى تشكر مىكنم و اميدوارم خداوند مؤافق حسن نظر ايشان با من رفتار كند و همه ما را تؤفيق بدهد كه در خدمت اسلام باشيم و همچنين تشكر مىكنم از آقايان كه من را مفتخر به زيارت خودشان كردند و اميدوارم اين مسؤوليتى را كه به آنها محول شده است، به احسن وجه به پايان برسانند و آن طورى كه موجب رضاى خداست عمل كنند.
از اهم مسائلى كه بايد تذكر بدهم، مسأله است كه به همه روحانيت و دست اندركاران كشور مربوط شود و هميشه نگران آن هستم كه مبادا اين مردمى كه همه چيزشان را فدا كردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زيرا آن چيزى كه مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمدهاند و اسلام را ترويج نموده و جمهورى اسلامى را بپا كردند و طاغوت را از ميان بردند، كيفيت زندگى اهل علم است. اگر خداى نخواسته مردم ببينند كه آقايان وضع خودشان را تغيير داده عمارت درست كردهاند و رفت و آمدهايشان مناسب روحانيت نيست و آن چيزى را كه نسبت به روحانيت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بين رفتن اسلام و جمهورى اسلامى همان . البته من اين نكته را عرض كنم، يك دسته كه در معرض خطر هستند بايد خودشان را حفظ كنند ولى همينها هم بايد مواظب باشند كه زايد بر ميزان نباشد. شما گمان نكنيد كه اگر با چندين اتومبيل بيرون بياييد وجههتان پيش مردم بزرگ مىشود. آن چيزى كه مردم به آن توجه دارند و مؤافق مذاق عامه است، اين كه زندگى شما ساده باشد، همان طورى كه سران اسلام و پيغمبر اسلام و اميرالمؤمنين و ائمه ما زندگىشان ساده و عادى بود بلكه پايينتر از عادى آنها هم كه جمهورى اسلامى را بپا كردند، مردم عادى هستند و كسانى كه بالا بالاها نشستهاند، هيچ دخالتى در اين مسائل نداشته و ندارند. اين مردم بازار و كشاورز و كارگران كارخانههاو طبقات ضعيف به حسب دنيا و قوى به حسب - آخرت هستند كه اين توقع را دارند كه اگر خداى نخواسته نفوس اين مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن براى ما تنها نيست، بلكه براى اسلام است و ما بايد حفظ كنيم آنهايى را كه اسلام و جمهورى اسلامى را نگه داشتهاند و بعد از اين هم نگه خواهند داشت و حفظ آن به اين است كه زندگى ما عادى باشد.
آنهايى هم كه مىخواهند خودشان را حفظ كنند، بايد بدانند كه گاهى با يك اتومبيل پيكان بهتر مىتوانند محفوظ باشند/ و / تا وسيله ديگر. و ائمه جمعه و جماعات كه اگر عادى بيرون بيايند ممكن است از بين بروند، بايد به آن مقدارى حفظ كنند كه زياد نباشد و اين طور نباشد كه امام جمعه وقتى در خيابان مىآيد، خيابان را خلوت كنند و هياهو به راه بيندازند، اين طور چيزها حيثيتشان را در جامعه ساقط مىكند. بزرگى شما آقايان به دنيا نيست، بزرگى شما به آخرت است و به اين كه پيش خدا آبرومند باشيد و اين يك مسأله مهمى است كه دخالت در حفظ جمهورى اسلامى دارد و ما بايد خيلى مواظب باشيم و اهل علم و دولت و دست اندركاران بيشتر بايد مواظب باشند، چرا كه همه دنبال اين هستند كه نقطه ضعفى، خصوصاً از اهل علم پيدا كنند و در همه جا مطرح سازند. و ما بايد به گونهاى زندگى كنيم كه اگر چنانچه آن را از ما گرفتند، حسرت نخوريم، نه اين كه مثل رئيس جمهور آمريكا كه اگر اين مقام را از او بگيرند، شايد از حسرت دق كند!