سه سال پیامبراسلام , را در شعب ابیطالب تحت فشارهای اقتصادی قرار دادن معامله با ایشان را تحریم کردند اما اسلام پایدار ماند. رفتارهایی که برای مبارزه با حرکتهای اسلامی تازگی ندارد. اما هرگز کارساز نبوده وراه به جایی نبرده است. امروز جامعه از چنان آگاهی وخردی برخوردار است که در اندک زمانی ترفندها و حیلهها را تشخیص میدهدو از تنفرش از منشاء آن روز به روز بیشتر میشود آنانکه در این شرایط پایداری و صبر نشان ندهند، پایان کار حسرت به دل خواهند بود چرا که پایان کار همواره شیرین بوده و حق بر باطل چیره شده است.
اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما فعالتر مىشويم
هيچ وقت از نظامى نترسيد، هيچ وقت از اين حرفهائى كه مىزنند كه ما مداخله نظامى مىكنيم، از اين هيچ وقت نترسيد، بلكه آنوقت هم مداخله نظامى بكنند به نفع ماست. از حصر اقتصادى هم ابدا نترسيد، نمىتوانند، اگر براى اينكه خوب، روزيش از آسمان مىرسد و هى مىدهند به او كارى نمىكند، اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند ما فعالتر مىشويم، به نفع ماست، بكنند ما را محاصره، از اين هم هيچ نترسيد. از اين دشمنى كه آمده در داخل و ما را مىخواهد از داخل فاسد كند، اين ترس دارد كه ما به جان هم بيفتيم، من شما را لعن كنم، خداى نخواسته شما من را لعن كنيد، و ملت را با صورتهاى مختلف، حزبهاى مختلف، جمعيتهاى مختلف - در عرض چند ماه قريب دويست تا جمعيت مىگويند هست، جمعيت مختلف - اين جمعيتهاى مختلف اگر همه وجهشان يك طرف بود،
همه براى خدا بود، خوب، هر كسى مىخواهد يك راهى، مثل يك كسى بقال است و توجه به خدا دارد، يك كسى ملاست و توجه به خدا دارد، اما احزابى كه در ايران پيدا مىشود، جمعيتهائى كه در اين طرفها پيدا مىشود، اينها كل يلعن صاحبه همه مخالفند با هم، آنها هم همين را مىخواهند كه از راه زياد شدن احزاب، زياد شدن اختلاف درست كنند. اين راه، راه احزاب كه از آن راه پيش مىآيد، در قضاياى ديگر هم همين حرفها را پيش مىآورند، اين زيانش چيست، آن زيانش چيست، اين بايد چه جور باشد، آن بايد چه جور باشد. تمام اينها نقشه است، اين غائلههائى كه يكى بعد از ديگرى پيش مىآورند، اين نقشههائى است كه طرح ريزى شده است و به دست خود ماها انجام مىگيرد كه بين خود ماها را از هم جدا كنند، آنها نتيجهاش را ببرند. و خدا همه ما را حفظ كند از اينطور اختلافات، از اينطور چيزها.
خداوند انشاءالله همهتان را تاييد كند، موفق باشيد، سلامت باشيد و متشكرم از آقايان كه اظهار لطف كردند و در اين منزل حقير وارد شدند.
وابستگى اقتصادى موجب وابستگى سياسى و نظامى است
بسم الله الرحمن الرحيم
ايران امروز محتاج به كار است حتى من اين اجتماعاتى كه در اينجا و در بيرون منزل مىشود خيلى صحيح نمىدانم براى اينكه نبايد اينها از كار دست بردارند و همهاش باب تظاهر باشد، تظاهر البته در پيشرفت امور مملكت يك تقويت روحى مىكند لكن دائمى نبايد باشد، بايد كار بكنند مردم، كشاورز مشغول كشاورزى باشد، آنهائى كه كارخانه دارند مشغول توليد باشند، صنايع كوچك و بزرگ مشغول كار باشند، افراد خودشان را موظف بدانند كه امروز مملكت احتياج دارد، يك مملكتى كه الان اقتصادش شكست خورده است محتاج است، نگذارند كه اين احتياج باقى باشد كه ما در هر چيزمان كه آن رژيم ما را مبتلا كرد به وابستگى اين ادامه پيدا بكند. البته يك وابستگى است كه رژيم سابق ايجاد كرد در ايران، به اسم اصلاحات ارضى، زراعت را اوضاعش را به هم زد و با وابستگى در زراعت و در اين چيزها كه ارزاق عمومى است، دامدارى را در اينجا ضايع كردند، از بين بردند، ما محتاج به اين هستيم كه گوشت از خارج بياوريم و هكذا.
اگر ما يك وابستگى اقتصادى داشته باشيم اين موجب اين مىشود كه وابستگى سياسى هم پيدا بكنيم و وابستگى نظامى هم حتى پيدا بكنيم مملكت مان باز برگردد به آن حالى كه سابق بود، ما حالا مىخواهيم مملكت مال خودمان باشد و حالا مملكت مال خود مردم است، در حالى كه مملكت مال خودمان هست، يك عدهاى افتادهاند توى مردم تحريك مىكنند تحريكات زياد مىكنند، كشاورزى را به حال اينكه نگذارند تحقق پيدا بكند، در آوردند، به حال تعطيل دارند در مىآورند، كارخانهها را همين طور، نمىگذارند كه آرام باشد اين مملكت، تا اينكه صنايعش راه بيفتد، كارخانههايش راه بيفتد، زراعتش راه بيفتد و صنعتش ترقى بكند.
اهداف شوم كارشناسان خارجى از شناسائى ذخائر فرهنگى و اقتصادى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان كه تشريف آوردهاند در اين هواى سرد و در اين محل حقير تشكر مىكنم. سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم. من يك نكتهاى بايد عرضى كنم. ما بايد از اين كارشناسهاى قدرتهاى بزرگ بعض مطالب را ياد بگيريم، اينها از طول مدتى كه شايد قريب بيش از سيصد سال است در اين ممالك راه پيدا كردند، همه چيز اين ممالك را، خصوصاً آنهائى كه مورد اهميت است خيلى براى آنها مثل ايران، مطالعه كردند، هر چه ما داريم از دارائىهاى زير زمينى و از دارائىهاى روى زمينى و از چيزهائى كه در رفاه يك كشور دخالت دارد مثل فرهنگ، اقتصاد، امثال ذلك، اينها مطالعه كردند و مطالعاتشان بيشتر از ماست. اينها در آنوقتى كه اين وسايل نقليه فعلى نبوده است مىآمدند در ايران و با كاروانها راه مىافتادند، سوار شتر مىشدند و گردش مىكردند اطراف ايران و تمام بيابانهائى كه در ايران بود مطالعه مىكردند و جاهائى كه احتمال ذخائر بود، عكسبردارى مىكردند، كشف مىكردند و همه اين چيزهائى كه ما در زير زمين داريم آنها از ما بهتر مطلعند و در مسائل فرهنگى و سياسى هم آنها مطالعات فراوان دارند. از ايلات و عشاير اطراف ايران، همه جا آنقدرى كه آنها مطالعه كردند در روحيات عشاير و مسائلى به دست آوردند، ماها آنقدر مطالعه نكرديم و در مطالعاتى كه اينها از شهرهاى ما و دهات ما و فرهنگ ما و عقائد ما و گرايشهاى ما، آنها مطالعه كردند بسيار است. ما بايد ببينيم كه اينها بعد از مطالعات زيادى كه كردند كه مىخواهند براى خودشان، مىخواستند و مىخواهند بهرهبردارى كنند، آنها چه چيز را موافق با مصلحت خودشان و بهره بردارى خودشان مىدانستند و چه چيز را و چه گروه را مخالف مىدانستند آنها كدام دستجات را مخالف سلطه خودشان بر شرق و خصوصاً ايران كه يك ويژگى خاصى دارد، كدام گروه را مخالف با اين سلطه مىدانستند و كدام گروه يا گروهها را مخالف نمىدانستند يا موافق مىدانستند. ما از وقتى كه رضاخان كودتا كرد و آمد ايران كه من يادم هست، مطالعه كنيم اين مسائلى كه در ايران واقع شد و انگليس اول او را آوردند و به قدرت رساندند تا وقتى كه محمد رضا به جاى او آمد و نمىتوانيم بگوئيم كدام خبيثتر بودند، لكن خباثت دومى اثراتش براى ما زيادتر بود كه دومى را متفقين تحميل كردند و خود محمد رضا هم در كتابش نوشت، حالا شايد نباشد در آن كتاب، اگر كسى آن چاپ اولش
را داشته باشد، نوشت كه اينها صلاح ديدند كه ما باشيم، من باشم در اينجا حكومت كنم. ما مطالعه كنيم از آنوقت تا زمانى كه اين آدم رفت ببينيم كه اينها با چه گروههائى مبارزه كردند و با چه گروههائى مصالحه و سازش. رضاخان اول كه آمد ما شك نداريم كه يك آدم عامى بود و آنها فهميده بودند كه يك آدم قدرتمندى است و جسورى است و كار از او مىآيد. آنها اين را آوردند اين هم در راديو دهلى اگر شماها كه يادتان نيست، شايد آنهائى كه سنشان بلا باشد، يادشان هست كه در راديو دهلى گفتند (كه راديو دهلى از چيز انگليسها بود آنوقت) كه رضاخان را ما آورديم روى كار و بعد از اينكه مخالفت كرد و با آلمانها مثلاً يك رفت و آمدى داشت ما او را بيرون برديم. اين يك آدمى بود كه با مطالعات آنها، ادراك كردند كه يك آدم قلدرى است و شعور سياسى هم ندارد آنقدرها، اين را خوب مىشود آلت دست قرار داد، آوردند و كودتا كردند و آنوقت اشخاص زيادى را از همه طوايف گرفتند و ابتداى امر و وجب به وجب به نظر مىرسد كه روى يك نقشهاى كه آنها برايش مىدادند عمل مىكرد، ابتدائاً شروع كرد به رياكارى و مجالس روضه مىرفت و خودشان مجلس روضه بپا مىكردند و از قرارى كه آنوقت مىگفتند در همه تكيههاى تهران هم آنوقت مىگفتند پا برهنه مىرود، همه جارفت و با مردم خوش وبش مىكرد و اين كارها را مىكرد تا آنوقتى كه قدرت دستش آمد و محكم شد پايش. ببينيم كه در آنوقتى كه قدرت دستش آمد با كى و با چه گروهى مخالفتش زياد بود و با چه طرحهائى مخالفتش زياد. اين را بسيارى البته يادشان است كه شروع كرد مخالفت با روحانيون با اسم اينكه مىخواهيم اصلاح بكنيم، چه بكنيم، مجلسى در جاهاى ديگر و در مدرسه فيضيه كه ما شاهدش بوديم مجلس امتحان درست كردند و اشخاصى كه مال خودشان بود مىآمد آنجا براى امتحان و اينها به خيال اينكه به، تبليغاتشان اين بود كه ما مىخواهيم اين اشخاصى كه صحيحاند و اهل علم صحيح هستند، از آنهائى كه نه، لياقت اين لباس را ندارند، مىخواهيم تميز بدهيم. حتى بعضى از آقايان محترم قم هم اين معنا را باور كرده بودند. خدا رحمت كند مرحوم آقاى فيض را، به من فرمودند كه، در مدرسه فيضيه، كه خوب، اين كه بدكارى نيست كه اينها بيايند خوبها را از بدها جدا كنند. من به ايشان عرض كردم كه بله، اينها مىخواهند خوبها را از بدها جدا كنند كه خوبها را از بين ببرند، نه بدها را. و همين طور هم شد. ابتدا براى اين معنا آمدند و چه تلخىها بر ماها گذشت از اين امتحان و از اين بساط، بعد هم با يك بهانه ديگر شروع كردند به اينكه بايد ملت لباس واحد داشته باشد و عمامهها را از سرها برداشتند و آنقدر خرابكارى كه كردند كه روى تاريخ را سياه كردند. و البته اينها يك مسائل طولانى است كه شايد در تاريخ، حالا كه مىتوانند بنويسند اشخاصى كه اطلاع دارند، بعد هم يا در همان وقتها هم مجالس روضه را با كمال جديت منع كردند كه شايد در شهرها يك مجلس علنى كه مثل مجالس متعارف، آنوقتها بپا نبود.
من در قم يادم هست كه يكى از آقايان، بين الطلوعين (قبل از طلوع فجر) يك مجلس چند نفرى داشت و قبل از طلوع آفتاب هم متفرق مىشدند و گمانم اين است كه همين مجلس را هم آمدند جلويش را گرفتند. اين دو جناح جناح كه هر دوش از جناح روحانى است، جناح روحانيت و جناح خطبا،
اين دو جهت وجه نظر آنها بود و به هر دو حمله كردند، عمامهها را از سر آنها برداشتند. يكى از كسانى كه در قم مشغول اين خرابكارى بود يك روز گفت كه در تمام ايران شش نفر بايد عمامهاى باشد و حال آنكه آن هم دروغ مىگفت، اگر مىتوانستند يك نفر هم نمىگذاشتند باشد. اين حملهاى كه اينها كردند به روحانيت و حملهاى كه كردند به مجالس تعزيه، ما از آن مىفهميم كه اين دو جناح در نظر آنها، مخالفتشان با ابر قدرتها و اين معنا كه اينها مانع از آن مقاصدى كه آنها دارند، بيشتر هستند اينها، اين دو جناح بيشتر بوده و لهذا بيشتر مورد آزار واقع شدند. بعد هم كه قضيه كشف حجاب به آن فضاحت و به آن رسوائى را درست كردند، آن هم روى همين بود كه اينهائى كه علاقه به اسلام داشتند و علاقه به ديانت و احكام ديانت داشتند، اينها را سركوب كنند و خدا مىداند كه در كشف حجاب چه جنايتهائى اينها كردند. حتى به علماى بزرگ هم پيشنهاد مىكردند كه شما مجلس بگيريد با خانمهايتان، با زنهايتان بيائيد در مجلس براى اينكه فرمودند. نقل كردند كه يكى رفته بود پيش مرحوم آقاى كاشانى گفته بود كه فرمودند كه شما بايد در آن مجلسى كه چيز است شركت كنيد. ايشان فرموده بودند فلان خوردند. او گفته بود كه آن بالائىها گفتند. گفته بود من هم همان بالائى ها را مىگويم. بله، اينها مىخواستند با ارعاب و هو و جنجال كار را انجام بدهند، لهذا به ايشان هيچ تعرضى نكردند و پيش علماى شهرها مىرفتند مىگفتند، هر كدام ضعيف بودند و ضعيف القلب بودند، شركت مىكردند و هر كدام قوى بودند، نمىكردند.
ما بايد از اينها عبرت بگيريم از اين مسائل، با تبليغات مختلف، نه همان بازور، با تبليغات مختلف، اين مسائلى كه داشتند و آن مطالبى را كه خودشان مطالعه كرده بودند و موانع را پيدا كرده بودند با تبليغات دامنهدار از هر نحو، قلمها و نطقها و روز نامهها و همه چيز به كار افتاد براى اينكه اين مسائل را به ثمر برسانند و موفق هم ابتدا شدند به طورى كه اين را من كراراً گفتم، مرحوم آقاى آشيخ عباس تهرانى رحمه الله گفتند كه من اراك بودم و مىخواستم بيايم به قم يا به تهران مىخواستم بروم، از اراك مىخواستم بيايم، خواستم اتومبيل بگيرم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كرديم، قرار داديم با خودمان كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى فواحش را، يكى هم آخوندها را. در اثر تبليغاتى كه كرده بودند، شعرهاى شاعرشان را كه لابد بعضى شنيدند كه تا آخوند و قجر در اين مملكت است، اين ننگ را كشور دارا به كجا ببرد، اين را آن خبيث خدا نشناس در شعرش گفت، شعرا هم شعر گفتند، مجالس درست كردند، محافل درست كردند، تبليغات كردند، هر طور توانستند با هر شيوه اين روحانيون را و اين متدينين را كوبيدند و مقصود اصلى اين بود كه اسلام را از بين ببرند. آنها مىفهميدند كه تا اسلام قدرت دارد در يك كشورى نمىتوانند آنها آنطور كه مىخواهند سلطه پيدا كنند، بايد اسلام را و مظاهر اسلام را و احكام اسلام را اينها از بين ببرند و موفق بشوند به آن مقاصدى كه دارند و لهذا مطالعه مىكردند چه چيز براى اسلام بيشتر مىتواند خدمت بكند، قدرت اسلام را بهتر مىتواند حفظ بكند آن را بيشتر مىكوبيدند و كدام احكام اسلام بيشتر پيش مردم مثلاً رايج است و بيشتر علاقه به آن دارند آن را بيشتر مىخواستند از بين ببرند.
شما ابداً نبايد خوف محاصره اقتصادى و نظامى را داشته باشيد
خداوند انشاءالله شمارا به همه دشمنان اسلام غلبه بدهد و شما ابداً، ايران ابداً نبايد خوف اين معنا را داشته باشد كه اينها مىخواهند محاصره اقتصادى بكنند، اينها مى خواهند محاصره نظامى بكنند، نه ما از محاصره اقتصاديش مىترسيم، كسى كه اسلام را، نهضت اسلامى را منشاء همه چيزها مىداند و مىخواهد مجاهده كند با يك طايفهاى كه مىخواهد هجوم كنند بر اسلام و كيش انسان و
بر مملكت انسان و بر نواميس اين مملكت و اينها، اين خوف از اين ندارد كه كسى حمله بكند. همانطورى كه آنجا يك نفرشان مقابل هزار نفر ايستادند، شما هم يك نفرتان مقابل هزار نفر انشاءالله مىايستيد و دفاع از مملكتتان مىكنيد و هيچ ترس از اين معنا كه آنها داراى چه و چه هستند، اينها طبلهاى توخالىشان زيادتر از واقعيت است، البته خوب، واقعيت هم دارد، مجهز هم هستند لكن يك خوفى در دل اينها هست.
ملتى كه شهادت آرزوى اوست از دخالت نظامى و حصر اقتصادى باكى ندارد
ملت ما الان قيام كرده است و نهضت كرده است و من اميدوارم كه پيش ببرد و هيچ قدرتى
نتواند در ايران ديگر آن كارهائى را كه مىكرد بكند. آقاى كارتر و امثال او الان تمام همشان اين است كه دوباره آن مسائل را برگردانند كه در زمان شاه مخلوع بود لكن اين يك آرزوئى است كه اين ابرقدرتها بايد به گور ببرند. ايران ديگر اجازه نمىدهد كه اينها دخالت در آن بكنند. اگر چنانچه آنها خيال كردهاند كه نظامى زياد دارند و وسائل جنگ و آدمكشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره كرده، و يوم مظلوم از يوم ظالم شكنندهتر است. ما را اينها مىخواهند در تنگناى اقتصادى قرار بدهند و قرار دادهاند و معالاسف اين دولتهائى كه ادعا مىكنند كه ما متمدن هستيم و ادعا كنند كه ما مستقل هستيم، از همين مسأله فهميده مىشود كه اينها چكارهاند. كارتر آنجا نشسته و حكفرمائى مىكند و اين ملتها، دولتها يعنى، اين دولتهائى كه تحميل شدهاند بر ملتها اينها هم فرمانبردارى مىكنند، اينها هم استقلال ندارند. نه اينكه همين دولتهاى ضعيف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهاى قوى هم استقلال ندارند. اينها نمىتوانند، مىترسند از آمريكا كه مخالفت با ما را نكنند، نه اينكه بخواهند مخالفت كنند، براى اينكه مخالفتشان براى خوشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد. بسيارى از دولتها به ما گفته كه ما همان چيزهائى كه از ديگران مىگيريد ما به شما مىدهيم. ما كسى هم به ما ندهد ما يك مردمى هستيم مظلوم و استقلال خودمان را حفظ مىكنيم. ما اگر امر داير بشود به اينكه برگرديم به حال سابق بشريت و با الاغ از اين طرف به آن طرف برويم و آزاديمان را حفظ بكنيم يا خير، بنده آقاى كارتر و امثال او از ابرقدرتها باشيم و زندگانىهاى فلان و كذا داشته باشيم، ما آن را ترجيح مىدهيم، ملت ما آن را ترجيح دارد مىدهد. ملت ما شهادت را دارد ترجيح مىدهد و مىگويد كه ما مىخواهيم شهيد بشويم. از اول نهضت تقريباً (من در نجف بودم آنوقت) تا حالا زن، مرد، جوانها مىآيند و از من استدعا مىكنند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، من دعا مىكنم ثواب شهيد پيدا كنند. يك مجلس عقدى كه ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم آن زن و مردى كه با هم ازدواج كردند بعد آن زن يك كاغذى به من داد خواندم ديدم مىگويد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. زنى كه تازه عروسى كرده، شوهر كرده مىگويد شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى كه شهادت را مىطلبند و دعا مىخواهند براى شهادت، اينها از دخالت نظامى مىترسند؟ اينها از حصر اقتصادى مىترسند؟ همه عالم درهاى ممالك شان را به ما ببندند همه و ما باشيم، اين عدهاى كه، سى و چند ميليونى كه در اين ايران زندگى مىكنيم يك ديوارى دور ايران بكشند و ما را در همين ايران حبس بكنند، ما اين را ترجيح مىدهيم به اينكه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به مملكت ما. مىخواهيم چه بكنيم كه به اين تمدنى كه از توحش بدتر است، اين تمدنى كه حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است ما مىخواهيم چه بكنيم به اين تمدن برسيم؟ اين دروازه تمدنى كه شاه مخلوع مىخواست به روى ما باز بكند يعنى قدرتها را بر ما مسلط كند و همه دارائى ما را ببرد و چند تا عروسك براى ما بفرستد، نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بكنند، ما اين تمدن بزرگ را مىخواهيم چه بكنيم؟ اين تمدن است؟ اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر كشور ما را به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد به طورى كه اگر الان همه ملت
دستشان را به هم بدهند و دستشان را به همه دادهاند بحمدالله و بخواهند تعمير كنند آن چيزى كه در اين قريب پنجاه سال بر ما گذشته است و آن چيزى كه از بيست و چند سال پيش از اين به وسيله آمريكا بر مملكت ما گذشته است، سالهاى طولانى لازم است تا ما ترميم كنيم اينها را. ما مىخواهيم چه بكنيم روابط داشته باشيم با آنهائى كه مىخواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غير از اين است كه رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ براى چه ما مىخواهيم اين را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما خودمان در اينجا مملكت وسيعى داريم، آب هم داريم، خدا باران هم به ما مىدهد، خودمان مىكاريم و مىخوريم و هيچ احتياجى به اين مسائل نداريم. آنها نترسانند يك ملتى را كه مىخواهد خودش را به كشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بكند. اين استقلالى كه ما پيدا كرديم و اين آزادى كه ما پيدا كرديم يك هديه آسمانى است، يك هديه الهى است به ما رسيده و ما مكلفيم اين را حفظش كنيم. اگر ما اين را حفظش نكنيم قدردانى از نعمت خدا نكردهايم كفران كردهايم نعمت خدا را. ما بايد اين را حفظش بكنيم. ما از اين تهديدهائى كه مىكنند و كشتىهايشان را مىآورند در مثلاً خليج و امثال اينجا و از آن طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين حرف كهنه شده. پيشتر بله، زمان سابق اينطور بود كه تا يك قراردادى را مىخواستند تحميل كنند يا يكى يك مثلاً نالهاى مىزد يك كشتى از انگلستان مىآمد در آبهاى خليج، تمام مىشد مساله.