loading...
میراث پدر
رضوی بازدید : 4 یکشنبه 09 تیر 1392 نظرات (0)

 


سه سال پیامبراسلام , را در شعب ابی‌طالب تحت فشارهای اقتصادی قرار دادن معامله با ایشان را تحریم کردند اما اسلام پایدار ماند. رفتارهایی که برای مبارزه با حرکتهای اسلامی تازگی ندارد. اما هرگز کارساز نبوده وراه به جایی نبرده است. امروز جامعه از چنان آگاهی وخردی برخوردار است که در اندک زمانی ترفندها و حیله‌ها را تشخیص می‌دهدو از تنفرش از منشاء آن روز به روز بیشتر می‌شود آنانکه در این شرایط پایداری و صبر نشان ندهند، پایان کار حسرت به دل خواهند بود چرا که پایان کار همواره شیرین بوده و حق بر باطل چیره شده است.

 

اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما فعالتر مى‏شويم‏

هيچ وقت از نظامى نترسيد، هيچ وقت از اين حرف‏هائى كه مى‏زنند كه ما مداخله نظامى مى‏كنيم، از اين هيچ وقت نترسيد، بلكه آنوقت هم مداخله نظامى بكنند به نفع ماست. از حصر اقتصادى هم ابدا نترسيد، نمى‏توانند، اگر براى اينكه خوب، روزيش از آسمان مى‏رسد و هى مى‏دهند به او كارى نمى‏كند، اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند ما فعالتر مى‏شويم، به نفع ماست، بكنند ما را محاصره، از اين هم هيچ نترسيد. از اين دشمنى كه آمده در داخل و ما را مى‏خواهد از داخل فاسد كند، اين ترس دارد كه ما به جان هم بيفتيم، من شما را لعن كنم، خداى نخواسته شما من را لعن كنيد، و ملت را با صورت‏هاى مختلف، حزب‏هاى مختلف، جمعيت‏هاى مختلف - در عرض چند ماه قريب دويست تا جمعيت مى‏گويند هست، جمعيت مختلف - اين جمعيت‏هاى مختلف اگر همه وجهشان يك طرف بود،

صحيفه نور ج 11 صفحه 159

همه براى خدا بود، خوب، هر كسى مى‏خواهد يك راهى، مثل يك كسى بقال است و توجه به خدا دارد، يك كسى ملاست و توجه به خدا دارد، اما احزابى كه در ايران پيدا مى‏شود، جمعيت‏هائى كه در اين طرف‏ها پيدا مى‏شود، اينها كل يلعن صاحبه همه مخالفند با هم، آنها هم همين را مى‏خواهند كه از راه زياد شدن احزاب، زياد شدن اختلاف درست كنند. اين راه، راه احزاب كه از آن راه پيش مى‏آيد، در قضاياى ديگر هم همين حرف‏ها را پيش مى‏آورند، اين زيانش چيست، آن زيانش چيست، اين بايد چه جور باشد، آن بايد چه جور باشد. تمام اينها نقشه است، اين غائله‏هائى كه يكى بعد از ديگرى پيش مى‏آورند، اين نقشه‏هائى است كه طرح ريزى شده است و به دست خود ماها انجام مى‏گيرد كه بين خود ماها را از هم جدا كنند، آنها نتيجه‏اش را ببرند. و خدا همه ما را حفظ كند از اينطور اختلافات، از اينطور چيزها.

خداوند انشاءالله همه‏تان را تاييد كند، موفق باشيد، سلامت باشيد و متشكرم از آقايان كه اظهار لطف كردند و در اين منزل حقير وارد شدند.

 

وابستگى اقتصادى موجب وابستگى سياسى و نظامى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ايران امروز محتاج به كار است حتى من اين اجتماعاتى كه در اينجا و در بيرون منزل مى‏شود خيلى صحيح نمى‏دانم براى اينكه نبايد اينها از كار دست بردارند و همه‏اش باب تظاهر باشد، تظاهر البته در پيشرفت امور مملكت يك تقويت روحى مى‏كند لكن دائمى نبايد باشد، بايد كار بكنند مردم، كشاورز مشغول كشاورزى باشد، آنهائى كه كارخانه دارند مشغول توليد باشند، صنايع كوچك و بزرگ مشغول كار باشند، افراد خودشان را موظف بدانند كه امروز مملكت احتياج دارد، يك مملكتى كه الان اقتصادش شكست خورده است محتاج است، نگذارند كه اين احتياج باقى باشد كه ما در هر چيزمان كه آن رژيم ما را مبتلا كرد به وابستگى اين ادامه پيدا بكند. البته يك وابستگى است كه رژيم سابق ايجاد كرد در ايران، به اسم اصلاحات ارضى، زراعت را اوضاعش را به هم زد و با وابستگى در زراعت و در اين چيزها كه ارزاق عمومى است، دامدارى را در اينجا ضايع كردند، از بين بردند، ما محتاج به اين هستيم كه گوشت از خارج بياوريم و هكذا.

اگر ما يك وابستگى اقتصادى داشته باشيم اين موجب اين مى‏شود كه وابستگى سياسى هم پيدا بكنيم و وابستگى نظامى هم حتى پيدا بكنيم مملكت مان باز برگردد به آن حالى كه سابق بود، ما حالا مى‏خواهيم مملكت مال خودمان باشد و حالا مملكت مال خود مردم است، در حالى كه مملكت مال خودمان هست، يك عده‏اى افتاده‏اند توى مردم تحريك مى‏كنند تحريكات زياد مى‏كنند، كشاورزى را به حال اينكه نگذارند تحقق پيدا بكند، در آوردند، به حال تعطيل دارند در مى‏آورند، كارخانه‏ها را همين طور، نمى‏گذارند كه آرام باشد اين مملكت، تا اينكه صنايعش راه بيفتد، كارخانه‏هايش راه بيفتد، زراعتش راه بيفتد و صنعتش ترقى بكند.

اهداف شوم كارشناسان خارجى از شناسائى ذخائر فرهنگى و اقتصادى كشور

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از آقايان كه تشريف آورده‏اند در اين هواى سرد و در اين محل حقير تشكر مى‏كنم. سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم. من يك نكته‏اى بايد عرضى كنم. ما بايد از اين كارشناس‏هاى قدرت‏هاى بزرگ بعض مطالب را ياد بگيريم، اينها از طول مدتى كه شايد قريب بيش از سيصد سال است در اين ممالك راه پيدا كردند، همه چيز اين ممالك را، خصوصاً آنهائى كه مورد اهميت است خيلى براى آنها مثل ايران، مطالعه كردند، هر چه ما داريم از دارائى‏هاى زير زمينى و از دارائى‏هاى روى زمينى و از چيزهائى كه در رفاه يك كشور دخالت دارد مثل فرهنگ، اقتصاد، امثال ذلك، اينها مطالعه كردند و مطالعاتشان بيشتر از ماست. اينها در آنوقتى كه اين وسايل نقليه فعلى نبوده است مى‏آمدند در ايران و با كاروان‏ها راه مى‏افتادند، سوار شتر مى‏شدند و گردش مى‏كردند اطراف ايران و تمام بيابان‏هائى كه در ايران بود مطالعه مى‏كردند و جاهائى كه احتمال ذخائر بود، عكسبردارى مى‏كردند، كشف مى‏كردند و همه اين چيزهائى كه ما در زير زمين داريم آنها از ما بهتر مطلعند و در مسائل فرهنگى و سياسى هم آنها مطالعات فراوان دارند. از ايلات و عشاير اطراف ايران، همه جا آنقدرى كه آنها مطالعه كردند در روحيات عشاير و مسائلى به دست آوردند، ماها آنقدر مطالعه نكرديم و در مطالعاتى كه اينها از شهرهاى ما و دهات ما و فرهنگ ما و عقائد ما و گرايش‏هاى ما، آنها مطالعه كردند بسيار است. ما بايد ببينيم كه اينها بعد از مطالعات زيادى كه كردند كه مى‏خواهند براى خودشان، مى‏خواستند و مى‏خواهند بهره‏بردارى كنند، آنها چه چيز را موافق با مصلحت خودشان و بهره بردارى خودشان مى‏دانستند و چه چيز را و چه گروه را مخالف مى‏دانستند آنها كدام دستجات را مخالف سلطه خودشان بر شرق و خصوصاً ايران كه يك ويژگى خاصى دارد، كدام گروه را مخالف با اين سلطه مى‏دانستند و كدام گروه يا گروه‏ها را مخالف نمى‏دانستند يا موافق مى‏دانستند. ما از وقتى كه رضاخان كودتا كرد و آمد ايران كه من يادم هست، مطالعه كنيم اين مسائلى كه در ايران واقع شد و انگليس اول او را آوردند و به قدرت رساندند تا وقتى كه محمد رضا به جاى او آمد و نمى‏توانيم بگوئيم كدام خبيث‏تر بودند، لكن خباثت دومى اثراتش براى ما زيادتر بود كه دومى را متفقين تحميل كردند و خود محمد رضا هم در كتابش نوشت، حالا شايد نباشد در آن كتاب، اگر كسى آن چاپ اولش

صحيفه نور ج 13 صفحه 151

را داشته باشد، نوشت كه اينها صلاح ديدند كه ما باشيم، من باشم در اينجا حكومت كنم. ما مطالعه كنيم از آنوقت تا زمانى كه اين آدم رفت ببينيم كه اينها با چه گروه‏هائى مبارزه كردند و با چه گروه‏هائى مصالحه و سازش. رضاخان اول كه آمد ما شك نداريم كه يك آدم عامى بود و آنها فهميده بودند كه يك آدم قدرتمندى است و جسورى است و كار از او مى‏آيد. آنها اين را آوردند اين هم در راديو دهلى اگر شماها كه يادتان نيست، شايد آنهائى كه سن‏شان بلا باشد، يادشان هست كه در راديو دهلى گفتند (كه راديو دهلى از چيز انگليس‏ها بود آنوقت) كه رضاخان را ما آورديم روى كار و بعد از اينكه مخالفت كرد و با آلمان‏ها مثلاً يك رفت و آمدى داشت ما او را بيرون برديم. اين يك آدمى بود كه با مطالعات آنها، ادراك كردند كه يك آدم قلدرى است و شعور سياسى هم ندارد آنقدرها، اين را خوب مى‏شود آلت دست قرار داد، آوردند و كودتا كردند و آنوقت اشخاص زيادى را از همه طوايف گرفتند و ابتداى امر و وجب به وجب به نظر مى‏رسد كه روى يك نقشه‏اى كه آنها برايش مى‏دادند عمل مى‏كرد، ابتدائاً شروع كرد به رياكارى و مجالس روضه مى‏رفت و خودشان مجلس روضه بپا مى‏كردند و از قرارى كه آنوقت مى‏گفتند در همه تكيه‏هاى تهران هم آنوقت مى‏گفتند پا برهنه مى‏رود، همه جارفت و با مردم خوش وبش مى‏كرد و اين كارها را مى‏كرد تا آنوقتى كه قدرت دستش آمد و محكم شد پايش. ببينيم كه در آنوقتى كه قدرت دستش آمد با كى و با چه گروهى مخالفتش زياد بود و با چه طرح‏هائى مخالفتش زياد. اين را بسيارى البته يادشان است كه شروع كرد مخالفت با روحانيون با اسم اينكه مى‏خواهيم اصلاح بكنيم، چه بكنيم، مجلسى در جاهاى ديگر و در مدرسه فيضيه كه ما شاهدش بوديم مجلس امتحان درست كردند و اشخاصى كه مال خودشان بود مى‏آمد آنجا براى امتحان و اينها به خيال اينكه به، تبليغاتشان اين بود كه ما مى‏خواهيم اين اشخاصى كه صحيح‏اند و اهل علم صحيح هستند، از آنهائى كه نه، لياقت اين لباس را ندارند، مى‏خواهيم تميز بدهيم. حتى بعضى از آقايان محترم قم هم اين معنا را باور كرده بودند. خدا رحمت كند مرحوم آقاى فيض را، به من فرمودند كه، در مدرسه فيضيه، كه خوب، اين كه بدكارى نيست كه اينها بيايند خوب‏ها را از بدها جدا كنند. من به ايشان عرض كردم كه بله، اينها مى‏خواهند خوب‏ها را از بدها جدا كنند كه خوب‏ها را از بين ببرند، نه بدها را. و همين طور هم شد. ابتدا براى اين معنا آمدند و چه تلخى‏ها بر ماها گذشت از اين امتحان و از اين بساط، بعد هم با يك بهانه ديگر شروع كردند به اينكه بايد ملت لباس واحد داشته باشد و عمامه‏ها را از سرها برداشتند و آنقدر خرابكارى كه كردند كه روى تاريخ را سياه كردند. و البته اينها يك مسائل طولانى است كه شايد در تاريخ، حالا كه مى‏توانند بنويسند اشخاصى كه اطلاع دارند، بعد هم يا در همان وقت‏ها هم مجالس روضه را با كمال جديت منع كردند كه شايد در شهرها يك مجلس علنى كه مثل مجالس متعارف، آنوقت‏ها بپا نبود.

من در قم يادم هست كه يكى از آقايان، بين الطلوعين (قبل از طلوع فجر) يك مجلس چند نفرى داشت و قبل از طلوع آفتاب هم متفرق مى‏شدند و گمانم اين است كه همين مجلس را هم آمدند جلويش را گرفتند. اين دو جناح جناح كه هر دوش از جناح روحانى است، جناح روحانيت و جناح خطبا،

صحيفه نور ج 13 صفحه 152

اين دو جهت وجه نظر آنها بود و به هر دو حمله كردند، عمامه‏ها را از سر آنها برداشتند. يكى از كسانى كه در قم مشغول اين خرابكارى بود يك روز گفت كه در تمام ايران شش نفر بايد عمامه‏اى باشد و حال آنكه آن هم دروغ مى‏گفت، اگر مى‏توانستند يك نفر هم نمى‏گذاشتند باشد. اين حمله‏اى كه اينها كردند به روحانيت و حمله‏اى كه كردند به مجالس تعزيه، ما از آن مى‏فهميم كه اين دو جناح در نظر آنها، مخالفتشان با ابر قدرت‏ها و اين معنا كه اينها مانع از آن مقاصدى كه آنها دارند، بيشتر هستند اينها، اين دو جناح بيشتر بوده و لهذا بيشتر مورد آزار واقع شدند. بعد هم كه قضيه كشف حجاب به آن فضاحت و به آن رسوائى را درست كردند، آن هم روى همين بود كه اينهائى كه علاقه به اسلام داشتند و علاقه به ديانت و احكام ديانت داشتند، اينها را سركوب كنند و خدا مى‏داند كه در كشف حجاب چه جنايت‏هائى اينها كردند. حتى به علماى بزرگ هم پيشنهاد مى‏كردند كه شما مجلس بگيريد با خانم‏هايتان، با زن‏هايتان بيائيد در مجلس براى اينكه فرمودند. نقل كردند كه يكى رفته بود پيش مرحوم آقاى كاشانى گفته بود كه فرمودند كه شما بايد در آن مجلسى كه چيز است شركت كنيد. ايشان فرموده بودند فلان خوردند. او گفته بود كه آن بالائى‏ها گفتند. گفته بود من هم همان بالائى ها را مى‏گويم. بله، اينها مى‏خواستند با ارعاب و هو و جنجال كار را انجام بدهند، لهذا به ايشان هيچ تعرضى نكردند و پيش علماى شهرها مى‏رفتند مى‏گفتند، هر كدام ضعيف بودند و ضعيف القلب بودند، شركت مى‏كردند و هر كدام قوى بودند، نمى‏كردند.

ما بايد از اينها عبرت بگيريم از اين مسائل، با تبليغات مختلف، نه همان بازور، با تبليغات مختلف، اين مسائلى كه داشتند و آن مطالبى را كه خودشان مطالعه كرده بودند و موانع را پيدا كرده بودند با تبليغات دامنه‏دار از هر نحو، قلم‏ها و نطق‏ها و روز نامه‏ها و همه چيز به كار افتاد براى اينكه اين مسائل را به ثمر برسانند و موفق هم ابتدا شدند به طورى كه اين را من كراراً گفتم، مرحوم آقاى آشيخ عباس تهرانى رحمه الله گفتند كه من اراك بودم و مى‏خواستم بيايم به قم يا به تهران مى‏خواستم بروم، از اراك مى‏خواستم بيايم، خواستم اتومبيل بگيرم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كرديم، قرار داديم با خودمان كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى فواحش را، يكى هم آخوندها را. در اثر تبليغاتى كه كرده بودند، شعرهاى شاعرشان را كه لابد بعضى شنيدند كه تا آخوند و قجر در اين مملكت است، اين ننگ را كشور دارا به كجا ببرد، اين را آن خبيث خدا نشناس در شعرش گفت، شعرا هم شعر گفتند، مجالس درست كردند، محافل درست كردند، تبليغات كردند، هر طور توانستند با هر شيوه اين روحانيون را و اين متدينين را كوبيدند و مقصود اصلى اين بود كه اسلام را از بين ببرند. آنها مى‏فهميدند كه تا اسلام قدرت دارد در يك كشورى نمى‏توانند آنها آنطور كه مى‏خواهند سلطه پيدا كنند، بايد اسلام را و مظاهر اسلام را و احكام اسلام را اينها از بين ببرند و موفق بشوند به آن مقاصدى كه دارند و لهذا مطالعه مى‏كردند چه چيز براى اسلام بيشتر مى‏تواند خدمت بكند، قدرت اسلام را بهتر مى‏تواند حفظ بكند آن را بيشتر مى‏كوبيدند و كدام احكام اسلام بيشتر پيش مردم مثلاً رايج است و بيشتر علاقه به آن دارند آن را بيشتر مى‏خواستند از بين ببرند.

صحيفه نور ج 13 صفحه 153

 

شما ابداً نبايد خوف محاصره اقتصادى و نظامى را داشته باشيد

خداوند انشاءالله شمارا به همه دشمنان اسلام غلبه بدهد و شما ابداً، ايران ابداً نبايد خوف اين معنا را داشته باشد كه اينها مى‏خواهند محاصره اقتصادى بكنند، اينها مى خواهند محاصره نظامى بكنند، نه ما از محاصره اقتصاديش مى‏ترسيم، كسى كه اسلام را، نهضت اسلامى را منشاء همه چيزها مى‏داند و مى‏خواهد مجاهده كند با يك طايفه‏اى كه مى‏خواهد هجوم كنند بر اسلام و كيش انسان و

صحيفه نور ج 12 صفحه 47

بر مملكت انسان و بر نواميس اين مملكت و اينها، اين خوف از اين ندارد كه كسى حمله بكند. همانطورى كه آنجا يك نفرشان مقابل هزار نفر ايستادند، شما هم يك نفرتان مقابل هزار نفر انشاءالله مى‏ايستيد و دفاع از مملكت‏تان مى‏كنيد و هيچ ترس از اين معنا كه آنها داراى چه و چه هستند، اينها طبل‏هاى توخالى‏شان زيادتر از واقعيت است، البته خوب، واقعيت هم دارد، مجهز هم هستند لكن يك خوفى در دل اينها هست.

ملتى كه شهادت آرزوى اوست از دخالت نظامى و حصر اقتصادى باكى ندارد

ملت ما الان قيام كرده است و نهضت كرده است و من اميدوارم كه پيش ببرد و هيچ قدرتى‏

صحيفه نور ج 12 صفحه 138

نتواند در ايران ديگر آن كارهائى را كه مى‏كرد بكند. آقاى كارتر و امثال او الان تمام همشان اين است كه دوباره آن مسائل را برگردانند كه در زمان شاه مخلوع بود لكن اين يك آرزوئى است كه اين ابرقدرت‏ها بايد به گور ببرند. ايران ديگر اجازه نمى‏دهد كه اينها دخالت در آن بكنند. اگر چنانچه آنها خيال كرده‏اند كه نظامى زياد دارند و وسائل جنگ و آدمكشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره كرده، و يوم مظلوم از يوم ظالم شكننده‏تر است. ما را اينها مى‏خواهند در تنگناى اقتصادى قرار بدهند و قرار داده‏اند و مع‏الاسف اين دولت‏هائى كه ادعا مى‏كنند كه ما متمدن هستيم و ادعا كنند كه ما مستقل هستيم، از همين مسأله فهميده مى‏شود كه اينها چكاره‏اند. كارتر آنجا نشسته و حكفرمائى مى‏كند و اين ملت‏ها، دولت‏ها يعنى، اين دولت‏هائى كه تحميل شده‏اند بر ملت‏ها اينها هم فرمانبردارى مى‏كنند، اينها هم استقلال ندارند. نه اينكه همين دولت‏هاى ضعيف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولت‏هاى قوى هم استقلال ندارند. اينها نمى‏توانند، مى‏ترسند از آمريكا كه مخالفت با ما را نكنند، نه اينكه بخواهند مخالفت كنند، براى اينكه مخالفتشان براى خوشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد. بسيارى از دولت‏ها به ما گفته كه ما همان چيزهائى كه از ديگران مى‏گيريد ما به شما مى‏دهيم. ما كسى هم به ما ندهد ما يك مردمى هستيم مظلوم و استقلال خودمان را حفظ مى‏كنيم. ما اگر امر داير بشود به اينكه برگرديم به حال سابق بشريت و با الاغ از اين طرف به آن طرف برويم و آزاديمان را حفظ بكنيم يا خير، بنده آقاى كارتر و امثال او از ابرقدرت‏ها باشيم و زندگانى‏هاى فلان و كذا داشته باشيم، ما آن را ترجيح مى‏دهيم، ملت ما آن را ترجيح دارد مى‏دهد. ملت ما شهادت را دارد ترجيح مى‏دهد و مى‏گويد كه ما مى‏خواهيم شهيد بشويم. از اول نهضت تقريباً (من در نجف بودم آنوقت) تا حالا زن، مرد، جوان‏ها مى‏آيند و از من استدعا مى‏كنند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، من دعا مى‏كنم ثواب شهيد پيدا كنند. يك مجلس عقدى كه ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم آن زن و مردى كه با هم ازدواج كردند بعد آن زن يك كاغذى به من داد خواندم ديدم مى‏گويد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. زنى كه تازه عروسى كرده، شوهر كرده مى‏گويد شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى كه شهادت را مى‏طلبند و دعا مى‏خواهند براى شهادت، اينها از دخالت نظامى مى‏ترسند؟ اينها از حصر اقتصادى مى‏ترسند؟ همه عالم درهاى ممالك شان را به ما ببندند همه و ما باشيم، اين عده‏اى كه، سى و چند ميليونى كه در اين ايران زندگى مى‏كنيم يك ديوارى دور ايران بكشند و ما را در همين ايران حبس بكنند، ما اين را ترجيح مى‏دهيم به اينكه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به مملكت ما. مى‏خواهيم چه بكنيم كه به اين تمدنى كه از توحش بدتر است، اين تمدنى كه حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است ما مى‏خواهيم چه بكنيم به اين تمدن برسيم؟ اين دروازه تمدنى كه شاه مخلوع مى‏خواست به روى ما باز بكند يعنى قدرت‏ها را بر ما مسلط كند و همه دارائى ما را ببرد و چند تا عروسك براى ما بفرستد، نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بكنند، ما اين تمدن بزرگ را مى‏خواهيم چه بكنيم؟ اين تمدن است؟ اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر كشور ما را به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد به طورى كه اگر الان همه ملت

صحيفه نور ج 12 صفحه 139

دستشان را به هم بدهند و دستشان را به همه داده‏اند بحمدالله و بخواهند تعمير كنند آن چيزى كه در اين قريب پنجاه سال بر ما گذشته است و آن چيزى كه از بيست و چند سال پيش از اين به وسيله آمريكا بر مملكت ما گذشته است، سال‏هاى طولانى لازم است تا ما ترميم كنيم اينها را. ما مى‏خواهيم چه بكنيم روابط داشته باشيم با آنهائى كه مى‏خواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غير از اين است كه رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ براى چه ما مى‏خواهيم اين را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما خودمان در اينجا مملكت وسيعى داريم، آب هم داريم، خدا باران هم به ما مى‏دهد، خودمان مى‏كاريم و مى‏خوريم و هيچ احتياجى به اين مسائل نداريم. آنها نترسانند يك ملتى را كه مى‏خواهد خودش را به كشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بكند. اين استقلالى كه ما پيدا كرديم و اين آزادى كه ما پيدا كرديم يك هديه آسمانى است، يك هديه الهى است به ما رسيده و ما مكلفيم اين را حفظش كنيم. اگر ما اين را حفظش نكنيم قدردانى از نعمت خدا نكرده‏ايم كفران كرده‏ايم نعمت خدا را. ما بايد اين را حفظش بكنيم. ما از اين تهديدهائى كه مى‏كنند و كشتى‏هايشان را مى‏آورند در مثلاً خليج و امثال اينجا و از آن طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين حرف كهنه شده. پيشتر بله، زمان سابق اينطور بود كه تا يك قراردادى را مى‏خواستند تحميل كنند يا يكى يك مثلاً ناله‏اى مى‏زد يك كشتى از انگلستان مى‏آمد در آب‏هاى خليج، تمام مى‏شد مساله.

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 38
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6
  • بازدید ماه : 6
  • بازدید سال : 10
  • بازدید کلی : 68